هرمان هِسه، نویسنده و شاعر آلمانی در دوم جولای سال 1877 میلادی در خانوادهای مذهبی در شهر کالو در جنوب آلمان متولد شد. پدر و مادر او هر دو از مبلغان مذهبی بودند و خود او نیز در ابتدای جوانی به این کار اشتغال داشت. هرمان از نوجوانی، سرودن شعر را آغاز کرد و در 20 سالگی اولین مجموعه شعر خود را منتشر نمود. وی پس از چندی دست به سفری طولانی به سوی مشرق زمین زد. مدتهای طولانی در هندوستان در میان جنگلها و بودائیان زیست و با آیین آنها آشنا شد. هرمان هسه به تدریج علاقه شدیدی به وارستگی این مردم پیدا کرد به طوری که در بیشتر آثار خود، عقاید و زندگی آنها را تشریح نموده است. از جمله در داستان سیدارتا، از اساطیر هند الهام گرفته است و این داستان، نمایانگر علاقه مردم غرب به ویژه آلمان به آیینهای مذهبی شرق میباشد.
هِسه در سال 1945 میلادی جایزه ادبی گوته و یک سال بعد، جایزه نوبل را در رشته ادبیات دریافت کرد. هسه مدتها در سوئیس به نشر آثار خویش پرداخت و کتابهای متعددی به نگارش درآورد. مایه اصلی داستانهای او، کشمکش میان مادیات و معنویات و گشودن راهی به سوی خویشتن است. هسه بیش از هر نویسنده دیگری توانسته است از رنجهای درونی و احساسات و کشمکشهای روحی، انزوا و زندگی باطنی بشر سخن بگوید. کمال مطلوب از دیدگاه هسه زمانی حاصل میشود که همه شکلهای متفاوت زندگی با یکدیگر سازش پیدا کنند و مسائل مادی و معنوی به یکدیگر بپیوندند. از این دید، هسه معتقد به حل شدن تمدن غرب و شرق در همدیگر بود و این اندیشه، بسیاری از متفکران را نیز با خود همراه کرده است. وی در کتاب بازی مهرههای شیشهای که به خاطر آن جایزه نوبل گرفت، پیرامون سرزمین کمال مطلوب که در قرن بیست و سوم میلادی رخ میدهد سخن گفته است. در این سرزمین، مشتاقان عالم معنا دور از غوغای جهان در آن به سر میبرند. فلسفه غرب و ریاضت شرق با یکدیگر تلفیق شده و حتی مرگ هم مانع پیشرفت آدمی نیست چرا که روح، متوقف نمیشود.
هسه برخلاف بسیاری از نویسندگان عصر جدید که به بشرْ جدا از عالم طبیعت اعتقاد دارند و به هر تغییر شکل طبیعت بر حسب فنون علمی مینگرند، در آثار خود، راه و شناخت تدریجی بشر را در ارتباط با عالم خلقت مینمایاند. در واقع آنچه برای هسه که تشنه کشف اسرار عالم هستی است، اهمیت دارد، آن است که تا حدّ امکان، خود را در قوای مختلفی که بر بشر نفوذ دارد شرکت دهد. از این روست که بیشتر اشخاصِ داستانهای هِسه کسانی هستند که میخواهند خود را به صورتی عمیق بشناسند و برای شناخت درون، از برابر هیچ تجربهای، هر قدر که دشوار و وحشتناک باشد، کنار نمیروند و پیوسته در حال تحقیق به سر میبرند. این تحقیقِ مداوم از انسانیت محض و این اعتلای اندیشه است که هِسِه را در ردیف نویسندگانی جای میدهد که آثارشان در دسترش فهم عامه مردم نیست، اگرچه مبهم و تاریک شمرده نمیشود. هسه نویسندهای صلحطلب و گوشه گیر بود که آثار ارزشمند او از قبیل گرگ بیابان، سفر مشرق زمین، شادی نقاش و نظریات سیاسی و... از شهرت فراوانی برخوردارند. هرمان هسه سرانجام در نهم اوت 1962 میلادی در 85 سالگی درگذشت.