حسن صباح که در ابتدا در خدمت سلطان مَلِکشاه سلجوقی بود بعدها به شام و مصر مسافرت کرد و به سلک اسماعیلیان ـ که به امامت اسماعیل فرزند امام جعفر صادق ع معتقد بودند و هفت امامی به شمار میروند ـ درآمد. وی از اواخر سال 473 قمری به دعوت مردم ایران به مذهب اسماعیلی پرداخت و عده زیادی را به دور خود جمع کرد. حسن صبّاح در رجب 483 قمری بر قلعه الموت در قزوین استیلا یافت و آن جا را مرکز دعوت و تربیت سرّی خود قرار داد. پس از تصرف اَلَموت، حَسن، دایره دعوت خود را توسعه داد. هرچند حسن، تا آن هنگام، بسیاری از مردم را در نواحی مختلف به مذهب خویش درآورده بود، ولی اهمیت واقعی کار او در حقیقت پس از تصرّف قلعه اَلَموت آغاز شد. پس از مدتی، کار حسن صباح چنان بالا گرفت که سپاهیان سلجوقی از رویارویی با او و قلعه مستحکم اَلَموت، ناکام باز میگشتند. او یارانی در این منطقه و مناطق گوناگون شمال و شرق کشور فرستاد و پناهگاههایی بسیار در دست گرفت.
حسن صباح یاران فداکاری را تربیت کرد که مردم از کار آنها در وحشت و دِهشت میافتادند و هر کار پرخطری به دست ایشان انجام میشد. از جمله کارهای این فدائیان، قتل مخالفان این فرقه بود که قتل نظام المُلک، وزیر کهنه کار سلجوقی و دو پسر او و بسیاری از دیگر افراد میباشد. سلطان سنجر سلجوقی نیز بر اثر تهدیدی که از جانب حَسن دیده بود، از تعقیب او باز ایستاد. گویند، حسن، یکی از فداییان را مأمور کرد تا شب هنگام، کاردی نزدیک وی در زمین فرو کند. او سپس به شاه پیغام داد که «آن کس که کارد به زمینِ دُرشت فرو میکند، در سینه نرم سلطان هم توانَد نشانَد» سلطان ترسید و با صبّاحیان آشتی کرد و قدرت ایشان، بیش از قبل فزونی گرفت.