سید محمدعلی جمالزاده در سال 1270 ش در اصفهان و در خانوادهای بزرگ و عالم به دنیا آمد. پدرش سید جمال الدین واعظ اصفهانی همدانی از پرنفوذترین مبلغان مذهبی دوران مشروطه بود و نقش مهمی در آن نهضت داشت. در سالهای جوانی محمدعلی، وی همگام با پدر و پس از آن از فعالان برجسته حرکت اصلاحطلبانه مشروطیت به شمار میرفت که یکی از دلایل این حضور ضد استبدادی، دستگیری و قتل پدرش در جریان مشروطیت به دست عمّال محمدعلی شاه قاجار بود. سیدمحمدعلی جمالزاده پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، راهی بیروت و سپس پاریس شد و در فرانسه در رشته حقوق فارغالتحصیل گردید. وی در 22 سالگی در حالی که بسیاری از مناطق ایران بی طرف در جریان جنگ جهانی اول به اشغال دولتهای روس و انگلیس و عثمانی درآمده بود به کرمانشاه رفت و ارتش کوچکی از کردها برای جنگ با متفقین به وجود آورد. اما خیلی زود این کار را رها کرد و راهی برلین در آلمان شد. جمالزاده سپس به مدت بیست و پنج سال در دفتر بین المللی کار در ژنو شروع به فعالیت نمود و در کنار آن به مطالعات وسیعی دست زد. با فرا رسیدن شهریور 1320 ش، حیات ادبی جمالزاده شروع شد و چند داستان از او در تهران به چاپ رسید. وی تحت تأثیر آشنایی با روشنفکران ایرانی به این نیتجه رسید که یکی ازدلایل بی سوادی وسیع مردم ایران در آن زمان این است که نخبگان تحصیل کرده، تنها برای خوش آمد یکدیگر مینویسند، حال آنکه در غرب، حتی متفکران بزرگ هم در نویسندگی از نهایت سادگی بهره میگیرند. نتیجه این اندیشه، نوشتن و انتشار تعدادی داستانهای کوتاهِ ابتکاری بود که بعدها اساس نخستین کتاب وی با نام «یکی بود، یکی نبود» گردید. این کتاب ولولهای در میان خوانندگان فارسی زبان انداخت، چرا که او برخلاف عادت معمول نویسندگان معاصرش، در داستان خود از لغات و اصطلاحات روزمره مردم استفاده کرد و از دشوارنویسی پرهیز نمود، که این، ویژگی خاص نوشتههای اوست. گنج شایگان، صحرای محشر، خاک و آدم و دشمن ملت و... از جمله کتابهای جمالزاده است که در نتیجه آنها، از او به عنوان پدر داستان نویسی ایران یاد کردهاند. سرانجام محمدعلی جمالزاده در حالی که در حدود نود سال در اروپا می زیست ولی همیشه قلبش برای وطن میتپید، در هفدهم آبان 1376 برابر با 8 نوامبر 1977 م پس از عمری طولانی در 106 سالگی درگذشت و در ژنو به خاک سپرده شد.