رالْفْ والْدو اِمِرْسون، شاعر و نظریه پرداز امریکایی، در 25 مه 1803 میلادی در بوستون امریکا به دنیا آمد. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را با رنج یتیمی و سختی فقر و تنگدستی سپری ساخت و درنهایت، تحصیلات خود را در دانشگاه هاروارد به پایان رساند. امرسون در ابتدا به کشیشی روی آورد ولی پس از چندی این شغل را رها کرد و به مطالعه در فلسفه و تاریخ پرداخت. وی از آن پس به نوشتن و ترجمه آثار ادبی همت گماشت و با سفر به شهر کُنْکُورْد، مدارج ترقی علمی را پیمود. امرسون پس از چندی چنان مشهور شد که به حکیم کنکورد معروف گردید. وی در طی این سالیان عقاید خود را منتشر کرد و آثار خود را به نگارش درآورد. او با فلسفه مادی مخالف بود و عالم طبیعت را مظهری از عالم معنوی و روحانی میدانست.
امرسون بر این عقیده بود که خدا واقعیت مطلق است و از عالم هستی جدا نیست. با این حال، او عقیده داشت که همه آدمیان اجزای حیاتی یک وجود هستند و آن، بشریت است. بنابراین کار ما این است که وحدت و یکپارچگی انسان را به عنوان پارهای از خداوند، دوباره مورد تأیید قرار دهیم. امرسون میگفت: افراد انسان، نامتناهی هستند و زندگی خصوصی هر انسانی را میتوان شکوهمندتر از مملکتی در تاریخ گردانید. در فلسفه استقلال جهانی امرسون، زیبایی دوستی در شناسایی ارتباطی که میان همه افراد بشر وجود دارد نهفته است. او میگفت: زندگی، مکتبی برای پرورش دوستی است و ما همیشه مشتاقیم تا به کلاس توحیدبخش ارواح انسانی بشتابیم. به طور کلی، یگانگی بشر، عظمت انسان معمولی و ترقی مستقیم همه آدمیان در پرتو سائقه دوستی به سوی شناسایی روحی جهانی که وحدت بخش همه نفوس فردی است، اصول فیلسوفانه امرسون را تشکیل میدهند.
همچنین امرسون عقیده داشت که حیات هرگز از بین نمیرود و تمام موجودات زنده، فعالیت خود را در پسِ پرده مرگ ادامه میدهند. کتابهای بعدی وی از جمله دانش پژوه امریکایی، راه زندگی و اجتماع و انزوا و... امرسون را به عنوان مبلغ و مروج آزادی اندیشه و هنر معرفی نمود و او با شعر و نوشتار فلسفی و افکار ملی خود، جنبش و حرکتی را به وجود آورد که از آن به عنوان رنسانس امریکا یاد میشود. فلسفه امرسون یک نظام فلسفی خشک نبود و او ادعا نداشت که اندیشهاش از یک ثبات جزمی و یقینی برخوردار است. اشعار امرسون نیز بیشتر رنگ عارفانه دارد و غالباً آمیخته با حکمت و پند و اندرز است. امرسون در کتابهای خود به سرگردانی بشر و تحیر انسان در انتخاب زندگی اجتماعی و یا انزوا اشاره میکند و راه اصلی را جستجو در وجود خویش معرفی مینماید. رالف امرسون سرانجام در بیست و دوم دسامبر سال 1882 میلادی در حالی که به کلی مردی فراموشکار شده بود، در هفتاد و نه سالگی درگذشت.